«آدمی در هر کجا که قدم مینهد، پیشتر ناخودآگاهش آنجا بوده است.»
(Where id was, there ego shall be.)
این جمله خلاصهای از تلاش روانکاوی است: آوردن آنچه در ناهشیار نهفته است به سطح آگاهی، تا فرد بتواند خود را بهتر بشناسد و آزادانهتر زندگی کند.
این جمله یکی از جمله عمیقترین و رمزآلودترین عبارات فروید است. در این جمله، فروید به هستهی اصلی روانکاوی اشاره دارد: فرایند تبدیل ناهشیار (Id / نهاد) به هشیار (Ego / من).
معنای اجزاء جمله:
• “Es” (Id / نهاد): بخش ناهشیار روان انسان است؛ مجموعهای از امیال، غرایز، و خواستههای سرکوبشده که فرد آنها را آگاهانه تجربه نمیکند، اما بر رفتار و احساساتش تأثیر میگذارند.
• “Ich” (Ego / من): بخش هشیار یا نیمههشیار است که سعی میکند میان خواستههای نهاد، واقعیت بیرونی و اخلاقیات (فرامن) تعادل برقرار کند.
ترجمهی عملی جمله:
این جمله بیانگر هدف نهایی روانکاوی است:
«آنجا که نیروهای تاریک و ناشناختهی روان (نهاد) سلطه دارند، باید آگاهی (من) حضور یابد.»
یعنی روانکاوی کمک میکند تا فرد آن بخشهایی از وجود خود را که سرکوب کرده یا نسبت به آنها ناآگاه بوده، بشناسد و با آنها روبهرو شود؛ تا دیگر این نیروهای پنهان، ناخودآگاه زندگی او را اداره نکنند.
مثال ساده:
فرض کن کسی همیشه در روابطش شکست میخورد ولی نمیداند چرا. روانکاوی ممکن است نشان دهد که او بهصورت ناهشیار دنبال الگوهایی از دوران کودکیاش میگردد، مثلاً جذب افرادی میشود که او را طرد میکنند چون در کودکی تجربهی طرد شدن داشته. وقتی این الگو از ناهشیار به آگاهی بیاید، میتواند آن را تغییر دهد.
در یک جمله:
این نقلقول، دعوتیست به سفر درونی برای خودشناسی؛ سفری که در آن، “من” بر سرزمین ناشناختههای روان سلطه مییابد و انسان، به جای قربانی امیال ناآگاه، به سوژهای خودآگاه بدل میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر