سکوتِ حق، صدا دارد (سیمین بهبهانی)

 


سکوتِ حق، صدا دارد / دریغ! گوش باور نیست

گرفتم این که من مُردم / مگر صدای دیگر نیست؟



گرفتم این‌که برکندید / زبانِ شعرِ حق‌گو را

درین جهانِ پهناور / مگر دگر سخن‌ور نیست؟


مبند راهْ بر آهم / کزین حقیقت آگاهم:

صدای بی‌صدایی‌ها / زِ انفجار کم‌تر نیست.


چنان به نفرت آلودید / بهار و خرّمی‌ها را

که چشم حیرتم دیگر / نظرگشا به منظر نیست:


برادری که می‌ریزد / به خاک، خونِ خواهر را

درست بود اگر گفتم / که «دیو و دد، برادر نیست!»


مرا به فتنه‌انگیزی / به خیره متّهم کردید

من آن‌چه دیده‌ام، گفتم؛ / نگفتنم مُیسّر نیست


سخن، درشت اگر گفتم / حکایت از خطر گفتم

پذیره‌اش نشد یک تن / اگرچه‌ گوش‌ها کر نیست


که گفت خلق عالم را / به خویش دشمن انگارید؟

کجا چنین مُقرّر شد / که دوستی مُقدّر نیست؟


به آیتِ «خلقناکُم» / «تَعارَفوا» مؤکد شد

نشانی از همامیزی / به قلبِ‌تان مصوّر نیست


به حُکم آن‌چه می‌گویم / به کشتنم کمر بستید

مرا که عشق در دل هست / هراس مرگ در سر نیست:


روا مَبادِتان زحمت / خود این خطر توانم کرد

که عشق و مرگ را معنا / فراتر از دو خواهر نیست.

نویسنده و مدیر وبلاگ آگاهی"Samira Ranjourian - سمیرا رنجوریان "